- کهنه کار
- کارآزموده، باتجربه، ماهر
معنی کهنه کار - جستجوی لغت در جدول جو
- کهنه کار
- قدیمی، آزموده مجرب ماهر: اما زن و شوهر کهنه کار بزودی فهمیدند که باید در این میان نقش ظاهرا بیطرفانه ای بازی کنند
- کهنه کار
- آزموده، هشیار
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کهنه کار بودن مجرب بودن
آخرچی
آنکه آیینه کاری کند
وصله کننده
پینه دوز، وصله کننده
سوار کهنه کار و باتجربه
کسی که شغلش آیینه کاری است
کارکرده، کارآزموده، مجرب، کاردان، برای مثال جادو نباشد از تو به تنبل سوارتر / عفریت کرده کار و تو ز او کرده کارتر (دقیقی - ۹۹)
کامروا کامران، سعید سعادتمند خوشبخت: (در چرند اب تبریز بشرف سجده شهریار کامکار کامیاب مشرف شدند)، موفق، عشرت طلب عیاش، جانور شکاری (سباع و طیور)، مطبوع ذایقه: (شیرینیها گوناگون و شیراز های نظیف و ریچار های لطیف و کامه ای کامکار. ) (ترجمه محاسن اصفهان)
کارآزموده و مجرب
شخصی را گویند که در مس و برنج و چوب و تخته و امثال آن کنده کاری کند، یعنی صورت چیزی بکند و نقش نماید
آنکه دارای کینه است دشمن، انتقام جو
سوار مجرب سواره آزموده، کهنه کار در جنگ جنگ آزموده، (زورخانه) مرشد زورخانه کسی که تعلیم کشتی گیری و ورزش باستانی دهد: آفرین باد بگفتار خوش کهنه سوار آن پسر خوانده پریای ولی در همه کار. (گل کشتی)، بسیار ماهر و زرنگ: از آن کهنه سوار هاست
ثواب کار، کرفه گر
کینه توز، آنکه در دل از کسی کینه دارد، کینه کش، انتقام گیرنده
پیشه وری که آلات و ادوات آهنی می سازد، آهنگر، آهن کوب
هرکار: همه کار را بلد است